دیدگاه آقای Mettafort را در ارتباط با سطوح RBD/DBR:
دیدگاه آقای Mettafort را در ارتباط با سطوح RBD/DBR به عنوان یک تریدر عادی می خوانیم:
از نگاه کردن به RBD/DBR ها دوری کنید:
- زمانی که قیمت از یک سطح خارج می شود مهم نیست چقدر سریع و زود بازگشت به ان سطح اتفاق بیفتد، آن سطح بیشترین احتمال معامله کردن را دارد زیرا احتمال وجود سفارشات پر نشده در ان سطح بیشتر است.
- زمانی که قیمت به سمت یک RBD دوباره رالی می کند ناحیه عرضه ای که از دراپ قبلی الگوی RBD تشکیل شده است باعث می شود که یک ناحیه عرضه ایجاد شود که کمی پایین تر از SUPPLY است( اغلب به این صورت است). این باعث می شود که ساختار LH در مارکت تشکیل شود. زیرا یک سطح جدید در زیر سطح قبلی یجاد شده است. در بند قرار دادن قیمت از دسترسی به سطوح بالاتر. به هر دو صورت این موضوع رخ می دهد و این رخداد همیشگی نیست تنها گاهی رخ خواهد داد.
- قیمت برای من کامل واضح است که همواره در حال حرکت به اطراف جهت یافتن انبوهی از سفارشات است و بسته به نحوه ی دور شدن پس از جذب این سفارشات ما می توانیم بهتر دلیل بیاوریم که چه احتمالاتی در بازگشت و ملاقات دوباره قیمت و تست دوباره آن سطح وجود دارد.
- شادوها به این معنا هستند که قیمت در یک نقطه به ان حد رسیده است یک ناحیه S/D وجود داشته که قیمت را در جهت مخالفش هل داده است.اما بعداً آن حرکت توسط سفارشات که لمس شده و پر شده اند در هم شکسته است.
- زمانی که سفارشات باقی مانده در یک سطح قرارداده می شوند تنها راه اجرا این است که خود مارکت آنها را جذب کند و یا سایر اعمال نمودن های مکانیکی باعث وارد شدن آن سفارشات در جریان مارکت شوند. این مصرف کنندگان نقدینگی است که باعث حرکت قیمت از این سطوح می شوند.
- زمانی که قیمت H اخیر یا بیس را بریک می کند معمولا در جهت دیگر بر می گردد و دوباره تست می کند. ری تست یک عمل آگاهانه را نشان می دهد که ممکن است قیمت به سطح قبلی خود بازگردد. برای من اینگونه به نظر می رسد که این بیشتر نتیجه نوسان قیمت از یک ناحیه عرضه است و در جهت بازگشت به ارزش خود حرکت می نماید. اما از آنجایی که قیمت تقاضا را تاچ می کند این قدرت کافی برای شکستن آن H ها را دارد. آن جایی است که سفارشاتی جهت اینکه سطح را حمایت کنند وجود دارد ای در واقع S/R می باشد.
مثالی دیگر و توضیحی از خانم Mel در این رابطه:
من فکر می کنم که شما خوب توانسته اید موضوع RBD/DBR را بفهمید. آنچه می خواهم در اینجا اضافه کنم این است که:
هیچگاه نگاه کردن به نواحی Demand بر یک شده و تبدیل آنها به Supply را فراموش نکنید و بر عکس. برای مثال در تقطه شماره 2 به سمت چپ چارت نگاه کنید که یک ناحیه Demond شکسته می شود و سپس تبدیل به Supplyمی گردد لذا نقطه شماره 2 یک پولبک به ناحیه fresh supply می باشد.
در اینجا یک تصمیم گیری شده برای شکستن ناحیه demond لذا ما در آن نقطه تصمیم گیری وارد فروش می شویم و می دانیم که demond به supply تبدیل شده است. این بسیار ساده است که اگر تصمیم گیری نبود قیمت ریزش نمی کرد و سطح demand را بر یک نمی نمود لذا اکنون که قیمت ریزش کرده باید یک نقطه تصمیم گیری وجود داشته باشد از قبل که این نقطه می تواند در تایم فریم حال حاضر یا در تایم فریم پایین تر دیده شود.
آقای Benhur در ارتباط با نواحی می گوید:
هیچ قراری بر این نیست که یک ناحیه قیمت را نگه دارد حتی در اولین دیدارش با قیمت. نواحی که ما در چارت مشخص می کنیم عموما نقشه ای از نقاط تصمیم گیری در مارکت هستند و نقاط تصمیم گیری می توانند قیمت را به هر سمتی سوق دهند. نواحی ممکن است که شکسته شوند و این تصمیم گیری مارکت شرایط خاص خود را دارد. هر چه بیشتر توانایی های خود را در خواندن بالا ببرید شما قادر خواهید بود نکات و سرنخ هایی را که آیا یک ناحیه قرار است شکسته شود یا قیمت را نگه دارد تشخیص دهید. اولین مرحله شما این است که تحقیق کنید قیمت چگونه در اطراف این نواحی رفتار می کند. چند موضوع وجود دارد که شما باید به ذهن بسپارید، هنگامی که این کار را انجام می دهید.
- آگاه باشید که چگونه قیمت یک ناحیه را که شما رسم کرده اید را ساخته است و برای شما به نمایش گذاشته است.(رفتار قیمت در آن ناحیه که مشخص کردید را بشناسید.)
- آگاه باشید از نحوه ی نزدیک شدن قیمت به یک ناحیه که مشخص کرده اید. دینامیک آن سطح چگونه است؟
- آیا قیمت از یک سطح متضاد معتبر می آید؟؟؟ به یاد داشته باشید که قیمت همواره از تقاضا به عرضه و از عرضه به تقاضا می رود.
- مواظب واکنش قیمت در تماس اولش با سطح باشید. به چه اندازه قیمت عمیقاً نفوذ کرده است در آن سطح. و چه چیز باعث متوقف شدن نفوذ گردیده اگر توقفی وجود داشته است.
- تایم فریم های بالاتر و پایین تر به شما چه می گویند؟ نظم و انضباط عرضه و تقاضا یک مفهوم چند تایم فریمی است. ما سطوح قیمتی را معامله می کنیم نه کندل های قیمتی را. بنابراین داستان در تایم فریم های مختلف ممکن است زیاد باشد.
- شاید موضوعات بالا تشر آمیز باشند. اما در واقع باید ساده باشد. نواحی همواره یک واکنش به تحرکات قیمتی در گذشته هستند.(تا آنجایی که من می دانم همواره سمت چپ را نگاه کن.) هر چه بیشتر بتوانید به گذشته باز گردید بهتر خواهید فهمید که قیمت چگونه در حرکت است.هیچ تصادفی بودنی در این بازار وجود ندارد. تمام مارکت را می توان با واکنش قیمتی ( PA reactions) و نتایج و تصمیم گیری ها توضیح داد تنها به دلیل تشکیل یک سطح یا ناحیه نگاه کنید.
در ارتباط با نحوه ی رسم این نواحی عرضه و تقاضا DP بسیار مهم هستند به عبارتی دیگر به دنبال جایی بگردید که تصمیم گیری های شما اتفاق افتاده است این ها آغاز ناحیه شما هستند.
چیز دیگری که شما باید به دنبال ان باشید نواحی انباشته قیمت است. با شناسایی انها کل نقشه راه را دارید. هر دفعه که یک ناحیه مورد احترام قرار می گیرد یک ناحیه در زیر یا بالای آن تشکیل می شود.
در ادامه در ارتباط با نواحی swap آقای Benhur می گویند:
همانند خطوط حمایت و مقاومت وقتی یک ناحیه عرضه یا تقاضا شکسته می شود بر عکس می شود. که به انها سطوح مبادله ای می گویند اما اهمیت آنها همچنان معتبر می باشند.
موضوعی که وجود دارد fo ها هستند. Fo ها زمانی اتفاق می افتند که قیمت می خواهد zone وارد zone دیگری شود.زمانی که قیمت به zone بعدی می رود و رخنه می کند بدانید که قیمت خیلی بالاتر نیز می رود. این یک قطعه از پازل است.
آقای Benhur پیشنهاد می دهند که با بالاترین تایم فریم ها شروع کنید سطوح هر تایم فریم را با یک رنگ مشخص تعیین کنید و به تایم فریم های پایین تر شیرجه بزنید در حالی که تایم های بالاتر خود را مضخص کرده اید.
نکته ی دیگری که آقای Benhur به آن اشاره می کند این است:
به طور قراردادی SL را باید در زیر یا بالای ناحیه عرضه یا تقاضای مشخص شده مان قرار می دهیم لذا در تعیین این نواحی دقت لازم را داشته باشید یه طوری که همان طور که عرض کردم نواحی عرضه یا تقاضا را باید به دنبال جایی گشت که تصمیم گیری اتفاق افتاده و ناحیه ما باید از ابتدای این تصمیم گیری آغاز شود.
در جایی دیگر تریدری می گوید من به شدت به این موضوع گره خورده ام که هر کندلی یک FTR به جایی است.
واکنش به نواحی مضخص شده را ببینید. ببینید که این نواحی همان تصمیماتی هستند در غالب RBD/DBDکه تصمیم به اینگلف یک FL را داشته اند و در ادامه واکنش به این نواحی را با هم می بینیم.
در هر کدام از معاملات بالا یک استاپ بالای هر ناحیه قرار داده شود. نکته ای که باید در این رابطه بسیار به آن توجه کرد این است که تمامی نواحی که دارای این قابلیت هستند باید Fresh باشند یعنی یک ناحیه flip در انجا دیده شود.
به مثال زیر دقت کنید:
همان طور که بحث از RBD/DBR کردیم که تصمیم به اینگلف می گیرند در شکل بالا می بینیم که بار دیگر قیمت یک DP را تست کرده است اما چگونه:
این DP تحت عنوان X نشان داده شده قبل از حرکت به سمت قسمت عمده ی ناحیه ما یعنی Y. حالا موضوع این است که X,FTR,RBD است یعنی همان نقطه 5A. و این به ما می گوید که ما باید انتظار واکنش در برگشت به ناحیه را داشته باشیم که این واکنش در منطقه Y صورت گرفته است. چیزی که برای من در این حالت بسیار زیباست این است که ما می توانیم استاپ خود را بالای FBD قرار دهیم.
در ادامه:
ما در نقطه 6 یک DBR تعیین کرده ایم و منتظر می مانیم ببینیم چه اتفاقی می افتد. همان طوری که برای 5 اشاره کردیم، یک CP به نقطه ی X وجود دارد ( که خودش یکDBR است ) که قیمت از ناحیه X فشرده شده است یک ناحیه تقاضای انباشته را ایجاد کرده است ما نباید سورپرایز بشویم که قیمت به پایین تر آمده و در 6B ریورس داشته است. حالا بار دیگر X یک FTRبه A6 می باشد.
شاید ممکن است نگاه کردن به PA در ناحیه ای به ان کوچکی خطرناک باشد اما تایم 5 دقیقه نشان می دهد که قیمت CPوار از A6 دور شده است و تنها ناحیه Fresh demand در دورترین نقطه این ناحیه قرار دارد که شمایل یک QM را در خود دارد.
واکنش در تایم فریم 5 دقیقه یک حرکت قوی به داخل ناحیه است که با یک FO همراه بوده و ENG کندل صعودی. لذا ما چیزی شبیه به QM را داریم. من واقعا از اهمیت نواحی Freshسپاسگزارم.
و در ادامه: