Gross Domestic Product (GDP):
كل ارزش ريالي محصولات نهایی توليد شده توسط همه مردم و همه واحدهاي اقتصادي مقیم کشور در دوره زماني معين (سالانه يا فصلي) را توليد ناخالص داخلي مينامند.
در برآورد توليد ناخالص داخلي بايد ارزش محصول نهايي (نان) را مورد استفاده قرار داد، زيرا ارزش آرد در آن مستتر است، چنانكه ارزش گندم بطور ضمني در آرد وجود دارد.
گندم در توليد آرد و آرد در توليد نان مورد استفاده قرار ميگيرد. آرد و نان ستاندههاي هر مرحله از توليد هستند. از طرف ديگر به محصولي كه خود بهمنظور توليد محصول ديگر مورد استفاده قرار گرفته و در فرايند توليد كلاً به مصرف ميرسد، محصول واسطه و به اين فرايند مصرف واسطه می گويند. تفاضل ارزش ستانده و مصرف واسطه همان ارزش جديد ايجاد شده يا ارزشافزوده است. بهمنظور محاسبه توليد ناخالص داخلي ارزشافزوده هر فعاليت استخراج شده و در نهايت از جمع ارزشافزودههاي كل اقتصاد، توليد ناخالص داخلي بدست ميآيد.
در محاسبه GDP تنها کالاها و خدمات نهایی وارد میشوند و کالا و خدمات واسطهای محاسبه نمیگردند. برای مثال کتاب که یک کالای نهایی است در محاسبه GDP وارد میشود؛ اما ارزش کاغذی که برای ساخت این کتاب از آن استفاده شده در GDP نمیآید. دلیل این کار روشن است زیرا ارزش کالای واسطه در ارزش کالای نهایی وجود دارد. (جمع ارزش کاغذ با ارزش کتاب باعث دوبارهشماری میشود.)
شاخص GDP:
تحلیل GDP مطالب فراوانی را درباره اینکه چگونه استاندارد زندگی در یک اقتصاد تغییر میکند آشکار میسازد. از این رو رایجترین شاخصی است که برای اندازهگیری رفاه یک جامعه و مقایسه آن با سایر جوامع توسط اقتصاددانان بکار گرفته میشود. GDP میتواند انواع کالاهای مشهود مانند خوراکیها، پوشاک، خودرو و کالاهای نامشهود یا خدمات مانند آرایشگاه، خشکشویی، معاینه پزشک را دربر گیرد. نه به این معنا که تمامی کالاهای موجود در اقتصاد در محاسبه GDP وارد میشوند. بلکه هر نوع کالا و خدمتی به شرط داشتن چند ویژگی خاص میتواند در محاسبه GDP وارد شود. برای مثال، کالاهایی که به شکل غیرقانونی تولید و مبادله میشوند مانند مواد مخدر، کالاهای دست دوم، اوراق بهاداری که در بازارهای مالی خرید و فروش میشوند، فعالیت خانمهای خانهدار و… هیچکدام در محاسبه GDP وارد نمیشوند
یک استثنای مهم:
اگر کالایی تولید شود و به جای آنکه مورد استفاده قرار گیرد، جهت استفاده یا فروش در آینده، ذخیره و به موجودی انبار اضافه شود. آن را کالایی نهایی در نظر گرفته و به عنوان سرمایهگذاری در محاسبه GDP وارد میکنیم. به عبارت دیگر، افزایش موجودی انبار باعث افزایش GDP و کاهش موجودی انبار باعث کاهش GDP میشود. همانطور که گفته شد در GDP، کالاها و خدمات بسیار گوناگونی با ارزشهای متفاوت در یک شاخص واحد باهم جمع میشوند.
ارزش بازاری:
برای اینکه بتوانیم ارزش کالاهای گوناگون را نسبت به هم بسنجیم و همچنین آنها را با هم جمع کنیم باید ارزش بازاری آنها را در نظر بگیریم. منظور از ارزش بازاری همان قیمتی است که کالاها و خدمات با آن مبادله میشوند؛ بنابراین GDP شامل کالاها و خدمات نهایی می شود که در بازارهای رسمی مبادله می شوند.در نتیجه، مواردی از قبیل کالاها و خدمات غیرقانونی مانند مواد مخدر یا کالاها و خدماتی که توسط خانوارها تولید و مصرف میشوند از آنجا که در بازار های رسمی مبادله نمیشود، در GDP نیز محاسبه نخواهند شد. البته برای این اصل استثناهایی هم وجود دارد یعنی کالاها و خدماتی هستند که در بازار خرید و فروش نمیشوند و در نتیجه فاقد ارزش بازاری (قیمت مبادله ایی) هستند اما باید آنهارا در GDP حساب کنیم. مانند معادل اجاره بها برای افرادی که در خانههای شخصی خود زندگی میکنند یا خدماتی که دولت به شهروندان ارائه میکند مانند خدمات پلیس، آتشنشانی نمایندگان مجلس و… یا خود مصرفی کشاورزان یا کارمزد احتسابی بانکها. برای محاسبه این کالاها در GDP باید برآورد یا معادل ارزش آنها (ارزش ضمنی یا هم سنگ آنها) را در نظر بگیریم. برای مثال کسانی که خانه ای را اجاره میکنند، درواقع، خدمات آن خانه را از مالک اش خریداری کردهاند. حال اگر فردی ساکن در خانه شخصی خود باشد، فرض میکنیم که خانه اش را به خودش اجاره داده و در نتیجه معادل اجاره بهای خانه به GDP اضافه میشود
نکات در محاسبه GDP:
در GDP تنها ارزش کالاهایی محاسبه میشود که در یک دوره زمانی خاص تولید شده باشند. در محاسبه GDP دوره فعلی، به هیچ وجه تولیدات دورههای پیشین وارد نمیشوند. برای مثال میتوان به خرید و فروش کالاهای دست دوم و همچنین خرید فروش اوراق بها دار در بازارهای مالی اشاره کرد که در آنها تنها مالکیت انتقال مییابد و کالا یا خدمتی تولید نمیشود و بنابراین در محاسبه GDP وارد نمیشوند. البته مبلغی که طی این مبادلات به کارگزاری ها پرداخت میشود در GDP میآید چراکه این بنگاهها با خدمات خود برای مشتریان خلق ارزش کردهاند. GDP ارزش تولیدات را در داخل مرزهای جغرافیایی خاص اندازهگیری میکند. برای مثال تولیدات یک شهروند ایرانی که در آلمان به شکل موقت مشغول به کار است، تأثیری در GDP ایران ندارد اما در GDP آلمان محاسبه میشود.
برخی اقتصاددانان و سیاستگذاران در دهه ۱۹۵۰ شروع به زیر سؤال بردن GDP کردند. برای مثال، برخی از آنها شاهد تمایلی برای پذیرش GDP بهعنوان شاخصی قطعی از موفقیت یا شکست یک کشور بودند، و اینها علیرغم آن بود که GDP نتوانست سلامت، شادی، برابری و سایر عوامل رفاه اجتماعی را در نظر بگیرد. به بیان دیگر، این انتقادات توجه را به فاصله بین پیشرفت اقتصادی و پیشرفت اجتماعی جلب کرد. با اینحال، برخی از مقامات بر این باور بودند که GDP شاخص قطعی موفقیت اقتصادی است و مدعی بودند که هرگونه افزایش GDP موجب کاهش بیکاری میشود.
برای محاسبه GDP سه روش رایج را می توان نام برد:
روش تولید: جمع کردن کل ارزش افزوده ایجاد شده در کشور
تعریف ارزش افزوده:
ارزش افزوده هر کالا و خدمت برابر است با ارزش آن کالا یا خدمات منهای ارزش کالاها یا خدمات واسطه ای بکار رفته در آن. می دانیم هر محصول تولید شده در اقتصاد باید چندین مرحله را طی کند تا به محصول نهایی تبدیل شود. برای مثال نان که یک محصول نهایی است در ابتدا گندم بوده و سپس طی فرایند هایی به آرد و سپس نان تبدیل میشود.
برای مثال فرض می کنیم ارزش گندم 100 واحد پولی و آرد 120 واحد پولی و ارزش نان برابر با 150 واحد پولی باشد. اگر بخواهیم برای محاسبه GDP هر یک از ارزش های گندم و آرد و نان را جداگانه باهم جمع کنیم، ارزش تولیدات اقتصادی را بیش از مقدار واقعی آن برآورد می کنیم. زیرا، ارزش گندم به شکل ضمنی در آرد مستتر است و همچنین ارزش گندم و آرد در نان. برای جلوگیری از این چندباره شماری بجای جمع ارزش هر محصول، ابتدا در هر مرحله ارزش جدیدی که تولید شده است را محاسبه می کنیم. سپس آن ها را باهم جمع می کنیم. ارزش جدید تولید شده در هر مرحله همان ارزش افزوده است که از تفاضل ارزش آن محصول از ارزش کالاها و خدمات واسطه ای بکار رفته درآن بدست می آید.
در این مثال ارزش افزوده گندم برابر با 100 واحد پولی است. هیچ کالای واسطه ای در گندم بکار نرفته پس ارزش افزوده آن برابر است با 100 = 0-100
ارزش افزوده آرد برابر است با 20 =100-120
در نهایت ارزش افزوده نان برابر است با 30=120-150
حال برای محاسبه ارزش اقتصادی نان تولید شده در بازار داریم: 30 + 20 + 100 = 150
لازم به ذکر است که در ایران برای محاسبه ی GDP از روش ارزش افزوده استفاده می شود.
ارزش افزوده هر بخش در حقیقت همان پرداختی به عوامل تولید آن مرحله مانند دستمزد کارگران، حقوق، اجاره، بهره و سود و غیره است. لذا کل ارزرش افزوده برابر جمع پرداختی به عوامل تولید است. به این روش از محاسبه تولید ناخالص ملی، تولید ناخالص ملی به قیمت عوامل (GNPF) گویند نکتهای که باید دقت نمود این است که این روش تنها به ارزش افزوده هر بخش توجه دارد؛ در حالیکه کالا و خدمات تولید شده و مبادله شده در بازار مبادله میشوند و گاهی مواقع دولتها مالیات غیرمستقیم بر روی این کالاها میبندند که در روش ارزش افزوده به آن توجه نمیشود. به همین خاطر قیمت کالا در بازار دقیقاً برابر با قیمت ارزش افزوده کالا نیست بلکه به قیمت بازاری کالا، خالص مالیات غیرمستقیم هم اضافه میگردد.
لذا در تولید ناخالص ملی به قیمت بازار (GNPM) داریم:
GNPM = GNPF + خالص مالیات غیرمستقیم
GDPF = کارمزد احتسابی – جمع ارزش افزودهها
با توجه به اینکه سیستمهای حکومتی هم اکنون بار حمایتی بیشتری را دربردارند، دولتها در اعلام تولید ناخالص ملی مایلند از تولید ناخالص ملی به قیمت بازار که بزرگتر به نظر میرسد بهره ببرند.
روش هزینه: جمع کردن کل هزینه های پرداخت شده در کشور
ميتوان فرض كرد كه محصولات توليد شده در داخل (توليد ناخالص داخلي) به صورتهاي مختلف به مصرف ميرسد. بطور مشخص، اين محصولات يا به مصرف نهايي خانوار و دولت ميرسند، يا سرمايهگذاري (ثابت و درگردش) ميشوند، يا صرف صادرات به ديگر كشورها ميگردند. از آنجا كه در مصرف، سرمايهگذاري و حتي صادرات، كالاهاي وارداتي نيز يافت ميشود، با كسر كردن كل رقم واردات از جمع اقلام مذكور، توليد ناخالص داخلي بدست ميآيد
(واردات – صادرات) + مصرف خصوصی + سرمایه گذاری + مصارف دولتی = تولید ناخالص داخلی
GDP = CP + CG + I + (X-M)
در رابطه فوق،CP مصرف خصوصي، CG مصرف دولت، I تشکيل سرمايه ثابت ناخالص (سرمايهگذاري ناخالص)، X صادرات و M واردات ميباشد.
تراز تجاری trade of Balance :
یا صادرات خالص بعضی مواقع با نماد(net export) NX مشخص میشود ، تفاوت میان ارزش پولی واردات و صادرات خروجی در طی یک دوره معین می باشد. در اقتصاد اگر صادرات بیشتر از واردات باشد مقدار مثبت به نام مازاد تجاری مشخص میشود. اگر واردات بیشتر از صادرات باشد مقدار منفی به نام کسری تجاری یا شکاف تجاری مشخص میشود. در صورتی که این اختلاف صفر شود میگویند حساب تجاری تراز است. اما اگر صادرات بیشتر باشد دارای مازاد تجاری هستیم و اگر واردات بیشتر باشد کسری تجاری داریم.
نکته مهم:
طبق فرمول فوق، وقتی میزان صادرات بالا می رود با تاثیرگذاری مثبت در فرمول در واقع میزان تولید ناخالص داخلی رشد می کند. و وقتی میزان واردات بالا می رود با تاثیر گذاری منفی در فرمول در واقع میزان تولید ناخالص داخلی کاهش می یابد. افزایش صادرات با افزایش تقاضای ارز کشور صادرکننده، رابطه مستقیمی دارد چرا که کشور واردکننده کالا و خدمات، بایستی پول جاری کشور صادرکننده را خریداری کند. بنابراین هر چه صادرات افزایش یابد پول کشور صادرکننده تقویت میشود. و برعکس هرچه واردات افزایش یابد پول کشور واردکننده بی ارزش تر می شود. چرا چون تقاضای پول ملی کشور کاهش می یابد.
از این نکته این مفهوم به عنوان سیگنال بیرون می آید که اگر تراز تجاری کشورمان مثبت بود این اتفاق خوبی است و یعنی دلار گران نمی شود. و اگر تراز تجاری کشورمان منفی بود یعنی ارزش پول ملی کشورمان دارد تضعیف می شود یعنی احتمالاً دلار گران بشود. به عبارتی دیگر منفی شدن GDP باعث افزایش نرخ دلار می شود و مثبت شدن GDP باعث ثبات نرخ دلار یا ارزان شدن دلار می شود. باید تولید ناخالص داخلی را از سایت های مربوطه چک بکنیم.
روش درآمد: جمع کردن کل درآمدهای ایجاد شده در کشور
در حالت دو و این حالت چون قاعدتاً وقتی من و شما با هم معامله میکنیم، درآمد من، هزینهی شما و درآمد شما هزینهی من است.
انواع تولید ناخالص داخلی یا انواع GDP :
1.اسمی
2.واقعی
کافی است به این مسئله فکر کنید که کشور دائماً با تورم مواجه است. پس اگر ما هیچ کار اضافهای نکنیم و ارزش جدید واقعی هم ایجاد نکنیم، به خاطر بالا رفتن قیمتها، GDP اضافه میشود. به این شکل از محاسبهی GDP، تولید ناخالص داخلی اسمی میگویند. و برای اینکه فریب تورم را نخوریم، پس از تقسیم آن بر نرخ تورم، تولید ناخالص داخلی واقعی را حساب میکنند.
باید تأثیر تورم را از محاسبات خارج نمود که از شاخص ضمنی قیمت استفاده میشود. این شاخص نشان میدهد که قیمتها نسبت به سال پایه چه مقدار تغییر کردهاند. با ضرب شاخص ضمنی قیمت در تولید ناخالص داخلی اسمی، تولید ناخالص داخلی واقعی به دست میآید. تولید ناخالص داخلی اسمی، خروجی اقتصادی مطلق هر کشور را اندازهگیری میکند. تولید ناخالص داخلی واقعی، امکان مقایسهی کشورها را فراهم میآورد. در مقایسهی اقتصاد دو کشور، باید تأثیر تورم و نرخ ارز را حذف نمود. بهترین روش برای این کار استفاده از شاخص برابری قدرت خرید است.
درآمد سرانه: (نام دیگر: سرانهی تولید ناخالص داخلی)
رایج است که کل GDP کشور را بر تعداد «سر»ها و در واقع بر جمعیت تقسیم میکنند و درآمد هر رأس انسان یا هر «سر» را به عنوان درآمد سرانه اعلام میکنند که میانگین درآمد شهروندان آن کشور است.
بهترین راه برای مقایسهی کشورها از نظر میزان تولید ناخالص داخلی(GDP) است؛ زیرا برخی از کشورها به این علت دارای خروجیهای اقتصادی بزرگی هستند که جمعیت بیشتری دارند. برای داشتن مقایسهای صحیح، نیاز به سرانهی تولید ناخالص داخلی است. این معیار از تقسیم تولید ناخالص داخلی واقعی بر تعداد ساکنان یک کشور به دست میآید و مشخصکنندهی استاندارد زندگی در یک کشور است.
تاثیرات تولید ناخالص داخلی :
سرمایهگذاران دائما نرخ رشد را رصد میکنند تا بتوانند تخصیص داراییهای خود را همگام با سرعت تغییرات تنظیم نمایند. علاوه بر این، سرمایهگذاران نرخ رشد کشورها را مقایسه میکنند تا ببینند بهترین فرصتهای سرمایهگذاری در کدام کشورها فراهم است. بسیاری از آنها دوست دارند سهام شرکتهایی را خریداری کنند که سرعت رشد بالایی دارند.
در آمریکا، بانک مرکزی برای تصمیمگیری در خصوص اجرای سیاستهای انبساطی برای مقابله با بحران اقتصادی، یا سیاستهای انقباضی برای جلوگیری از تورم از نرخ رشد استفاده میکند. مثلا، فرض کنید نرخ رشد شتاب پیدا کرده است، در این صورت بانک مرکزی برای متوقف نمودن تورم نرخ بهره را بالا میبرد. در این صورت، اقبال به سرمایهگذاری با بهرهی ثابت بیشتر میشود؛ چرا که در سال آینده نوسان نرخ بهره بالا خواهد رفت. اگر نرخ رشد کاهش یابد یا منفی شود، بیکاری و تعدیل نیرو در کشور در طول چند ماه افزایش مییابد. نزول رشد به این معناست که درآمدهای ناشی از کسبوکار پایین آمده است.
نرخ رشد نشان میدهد که آیا اقتصاد سریعتر از سه ماههی گذشته در حال رشد است یا کندتر. اگر تولید کمتر از سه ماههی قبل باشد، اقتصاد منقبض شده است و نرخ رشد منفی است. این نشانهی بحران اقتصادی است که اگر نرخ رشد برای مدت بیشتری منفی بماند، بحران به رکود اقتصادی تبدیل میگردد. نرخ بیش از حد رشد نیز به اندازهی بحران اقتصادی مطلوب نیست؛ چرا که نشاندهندهی تورم شدید در اقتصاد است. نرخ رشد ایدهآل معمولا بین ۲ تا ۳ درصد است
همچنین از گزارشهای تولید ناخالص داخلی میتوان دریافت که چه بخشهایی از اقتصاد در حال رشد و چه بخشهایی در حال نزول هستند. این به سرمایهگذاران کمک میکند که تشخیص دهند سرمایههای خود را در کدام حوزهها وارد کنند
نقدهایی که به GDP وجود دارد و خطاهای آن :
قبل از هر چیز، به خاطر داشته باشید که قسمت خاکستری اقتصاد یعنی قسمتی که قانون آن را تایید نمیکند و زیرزمینی انجام میشود، جزو GDP حساب نمیشود.
خوانندگان زیرزمینی را در نظر بگیرید که تمام سال، در زیر زمین عرق میریزند و میجنبند، اما پولی که میگیرند در GDP لحاظ نمیشود.
البته وقتی دولت، حاصلجمع درآمدها را و هزینهها را حساب میکند، به نوعی این بخش به عنوان اختلاف درآمد و هزینه دیده میشود. چون کسی پولی داده و اعلام میکند که آن پول را داده و کسی نیست که بگوید آن پول را گرفته است.
اگر چه آمار دقیقی در دست نیست، اما منابع مختلف چیزی بین ۱۵ تا ۳۵ درصد اقتصاد جهان را، اقتصاد در سایه یا Shadow Economy میدانند که در GDP به صورت دقیق منعکس نمیشود
طرفداران محیط زیست نیز از منتقدان دیگر توجه بیش از حد به GDP هستند. کافی است به این مسئله فکر کنید که فروش منابع طبیعی یا فعالیت های صنعتی نابود کننده محیط زیست، GDP را افزایش می دهد ولی محیط زیست را نابود می کند. بنابراین صرف افزایش GDP نمی تواند ما را همیشه خوشحال کند.
نقد دیگری هم که به نوعی به بحث فوق مربوط است، بیتوجهی به استهلاک داراییهای سرمایهای کشور است. به هر حال، وقتی GDP بالا میرود و عرضهی کالا و خدمات افزایش مییابد، در جاهای مختلف کشور، منابع و داراییها و سرمایهها نیز مستهلک میشوند که محیط زیست، تنها نمونهای از این منابع است.البته نمیتوان این را به عنوان ایراد جدی GDP در نظر گرفت. چون G در GDP از لغت Gross به معنای ناخالص گرفته شده و دقیقاً به همین مسئله اشاره دارد.
اگر استهلاک منابع سرمایهای کشور را محاسبه کرده و از GDP کسر کنیم، خالص تولید ملی یا NNP به دست میآید.
برای مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید.