مدیریت سرمایه یعنی چه؟
برای این که یک تریدر بخواهد، سرمایه خود را مدیریت کند، مسائل زیادی دخیل هستند. ولی قبل از این که راجع به این مسائل صحبت کنیم، در ابتدا شما باید روی احساسات و رفتار خودتان کنترل داشته باشید. تا زمانی که شما رفتار و احساسات خود را کنترل نکنید، حتی اگر دهها روش مدیریت سرمایه را هم بیاموزید، هیچ کدام را رعایت نمیکنید. زیرا شما تحت تاثیر عواطف خود هستید و این عملکرد شما را دستخوش تغییر میکند.
شما در تحلیل تصمیم گیری میکنید ولی در مدیریت سرمایه چیزی به عنوان تصمیم گرفتن وجود ندارد. بلکه شما باید همانند یک ربات عمل کنید و دستورالعمل را حتی بدون ذره ای تغییر مو به مو اجرا کنید ! (مگر اینکه بتوانید، سبک مدیریت سرمایه شخصی خود را ایجاد کنید، البته آن سبک را هم باید کاملا رعایت کنید!) درواقع شما هر سیستم مدیریت سرمایهای که استفاده میکنید، باید از ابتدا تا انتها به آن پایبند باشید تا احتمال موفقیتتان بالاتر برود.
منظور ما از یک مدیریت سرمایه خوب چیست؟
مدیریت سرمایه از درون تحلیل شروع میشود (یعنی صرفا زمان باز کردن پوزیشن نیست) و تا آخرین لحظهای که پوزیشن شما به طور کامل Close میشود ادامه دارد. مدیریت سرمایهای که ما میخواهیم در مورد آن صحبت کنیم 3 بخش اصلی دارد.
بخش اول و اصلی که ما تا کنون بارها به آن پرداخته ایم، بحثی است تحت عنوان ریسک به ریوارد .که تقریبا در تمام مباحث تحلیل به آن پرداخته شده است تا بتوانیم این موضوع را کنترل کنیم یعنی تلاشمان بر این بوده تا کم ریسکترین موقعیتها را در مقابل پربازدهترین موقعیتها پیدا کنیم. البته ممکن است یک ذهنیت اشتباهی ایجاد شود که مثلا فلان شخص در RTM صفر پیپ معامله میکند که این ذهنیت اشتباه است.
ما در جلسات اول هم اشاره کردیم که در پرایس اکشن چیزی به اسم خط، معنی ندارد و ما همیشه یک زون یا ناحیه را بررسی میکنیم. ممکن هست بشنوید که فلان شخص ریسک به ریواردهای 1 به 20 یا 1 به 100 دارد! ما برای کل انداختن به این بازار نیامدهایم. هدف ما این است که به یک سود آوری تقریبا تضمین شده و مستمر برسیم. بازار مسابقات نیست که اگر فلان شخص ریسک به ریوارد 1 به 100 داشت شما 1 به 400 بگیرید! شما در بازار اگر یک موقعیت 1 به 5 یا حتی 1 به 3 هم پیدا کنید همین برای شما کفایت میکند. اصلا نیاز نیست حتما به دنبال موقعیتهای 1 به 20 باشید و لازم نیست حتما دنبال ریسک به ریواردهای این شکلی باشید.
برای مثال اگر شما یک ناحیه 10 پیپی را بخواهید به 2 پیپی تبدیل کنید ممکن است قیمت از ناحیه شما رد شده و بعد واکنش نشان بدهد و این موضوع میتواند وین ریت شما را پایین بیاورد. همانند تصویر زیر. پس به دنبال این که،آنقدر ناحیه را کوچیک کنید تا صرفا حدضرر شما کم شود، نباشید.
موضوع بعدی ما در لحظهی باز کردن معامله است که خودش شامل دو بخش میشود. بخش اول حدضرر یا Stop Loss است که به اختصار SL هم نوشته میشود. حد ضرر به قیمتی گفته میشود که در آن معاملهگر یا سرمایه گذار اقدام به بستن معامله یا فروش سرمایه میکند تا از ضرر یا کم شدن سود خود جلوگیری کند.برای مثال وقتی ما یک تحلیل Buy داریم، ما تا یک جایی براساس این دیگاه بای پیش می رویم، و از یک جایی به بعد این دیدگاه برای ما تغییر میکند! برای مثال ما یک زون داریم که اگر Engulf یا Breakout شود دیدگاهمان عوض میشود و دیگر دیدگاه خرید نداریم و نقطهای که این اتفاق برای قیمت میافتد میشود استاپ لاس ما. مهم نیست با چه سبکی کار میکنید و یا چه کاری انجام میدهید! شما در هر صورت همیشه باید حدضرر داشته باشید.
برای مثال در شکل زیر شما یک ناحیه دارید و اگر این ناحیه ، Engulf بشود دیدگاه شما عوض میشود و ذهنیت فروش پیدا میکنید؛ پس در هر نقطهای از Base که وارد بشوید، حدضرر شما جایی قرار میگیرد که کارایی این سطح زیر سوال برود .
به همان اندازهای که حدضرر برای ما مهم است، حد سود یا take profit(TP) هم برای ما اهمیت دارد. البته من اعتقاد ندارم که میگویند Origin تارگت Origin دارد یا MPL تارگت MPL دارد.
گفته شد، حد ضرر مکانی است که وقتی قیمت به آن میرسد دیدگاهمان نسبت به ناحیه تغییر میکند ولی تارگت به این معناست که قیمت تا این ناحیه میتواند بالا برود و زمانی که به این ناحیه برسد ممکن است سفارشاتی داشته باشد که باعث شود روند تغییر کند. درمورد تارگتها ریسک گریز باشید و آرمانی فکر نکنید و درمورد استاپها هم همینطور.
تارگت برای ما محدودهای است که احتمال میدهیم ذهنیتِ مخالف حرکت وجود داشته باشد.
- همیشه باید به حدضرر پایبند باشید ولی می توانید به حدسود تحت شرایطی که خواهیم گفت،پایبند نباشید.
بخش بعدی در مدیریت سرمایه انتخاب مناسب حجم پوزیشن است. به طور کلی در یک محدوده، ما یک حد ضرر داریم و یک نقطه ورود. بین حد ضرر و نقطه ورود فاصلهای وجود دارد. شما در نقطه ورود، با حد ضرر مشخص، مجاز به باز کردن حجمی از پوزیشن هستید. برای مثال شما در یک حساب 1000 دلار دارید. پوزیشنی که شما باز میکنید باید حداکثر مقداری باشد که اگر حدضرر شما فعال شد، 1 درصد کل مارجین شما به خطر بیفتد یعنی شما با موجودی 1000 دلار باید حجمی از پوزیشن را باز کنید که وقتی حدضرر شما فعال شد نهایتا 10 دلار ضرر کنید.
اگر وین ریت بالایی داشته باشید (برای مثال شما 2 سال در بازار هستید و از این 2 سال، شما 1 سال و نیم اخیر را وین ریت بالای 70 درصد داشتید) میتوانید به جای 1 درصد تا 2 الی 2 و نیم درصد هم ریسک کنید.
در کریپتو شما میتوانید برای مثال 10 درصد را (برای مثال ده دلار) را وارد فیوچر کنید (که البته پیشنهاد نمیکنم که فیوچر کار کنید.) شما میتوانید همان ده دلار را فول مارجین و فول لوریج در نزدیکترین نقطه به حدضرر وارد شوید (البته کار جالبی نیست).
کار بعدی که در جهت مدیریت سرمایه می شود انجام داد، بهینه سازی نواحی است. ما ناحیهای را پیدا میکنیم و در تایم پایینتر آن را بهینه میکنیم. میتوان برای مثال از Flag کمک گرفت.
شما میتوانید از اندیکاتور Rectangle Readerبرای محاسبه حجم استفاده کنید. به این صورت که از نقطه ورود تا حدضرر را با مستطیل مشخص میکنید و مقدار ریسک و بالانس حسابتان را وارد میکنید و اندیکاتور میزان حجم ورودی را برایتان محاسبه میکند.
بهتر است اول شما ناحیه را مشخص کنید و حجم مجاز را محاسبه کنید و سپس نواحی بهینه را بدست بیاورید و در این صورت حتی اگر تمام نواحی هم حدضرر شما فعال شود همچنان فقط 1 درصد از حساب خود را ریسک کردهاید.
حالت دیگری داریم که شما پوزیشن را باز کردهاید و پوزیشن شما در سود است و شما به دنبال Risk Free هستید. Risk Free یعنی تغییر دادن ناحیه حدضرر در زمانی که پوزیشن شما در سود است. ولی گاهی ممکن است که قیمت بازگردد به حدضرر جدید بخورد و باز درجهت قبلی حرکت کند و پوزیشن شما بی جهت بسته شود.
شما میتوانید به جای این کار، وقتی قیمت به محدوده مورد نظر حدسود شما رسید، 70 یا 80 درصد پوزیشن را ببندید. (بعضی افراد به جای این درصدها اندازه حدضرر خود را میبندند که اگر حدضرر آنها فعال شد عملا ضرر نکرده باشند. زمانی که قیمت به تارگت دوم رسید از باقی مانده دوباره 60 درصد را ببندید (اگر باقی مانده پوزیشن کم بود نصف آن را ببندید)؛ و میتوانید در این شرایط SL خود را جابهجا کنید و روی تارگت اول قرار دهید. مارتینگل کردن همان ورود پلهای است که من پیشنهاد نمیدهم، مگر این که به سطح شما رسیده باشد و پوزیشنها را در سطح مورد نظر باز کنید. البته این ریسک شما را کمتر از 1 درصد میکند و خوب است ولی اگر هنوز حرفهای نیستید بهتر است ابتدای سطح پوزیشن را باز کنید.
در مورد مدیریت سرمایه در مقاله ای دیگر نیز نکاتی را خواهیم گفت. برای این مقاله کافیه. :)