آموزش معامله در نواحی عرضه و تقاضا در معاملات بورس، فارکس و ارز دیجیتال

ذهنیت سفارشات (عرضه و تقاضا)

قانون عرضه و تقاضا به دنبال توضیح رابطه بین در دسترس بودن و تمایل یک محصول و قیمت آن است. زمانی که فروشندگان مایل به فروش در قیمت‌های پایین نیستند و خریداران مایل به خرید در قیمت‌های بالاتر باشند، قیمت افزایش پیدا می‌کند. زمانی که خریداران زیاد نیستند و مایل به خرید در قیمت‌های بالاتر نیستد و فروشندگان قدرت بیشتری دارند، قیمت‌ها کاهش پیدا می‌کند.

تغییرات قیمت بازار براساس تصمیمات خریداران و فروشندگان تعیین می‌شود (تقابل خریداران و فروشندگان). عدم تعادل در عرضه و تقاضا باعث این تغییرات است.  اگر بین عرضه و تقاضا تعادل وجود داشته باشد یعنی به ازای هر فروشنده یک خریدار وجود داشته باشد، قیمت در یک محدوده خاص و کوچکی رنج می‌زند. و تغییرات زیاد قیمتی را تجربه نمی‌کنیم. در مقابل هرچه عدم تعادل بیشتر باشد می‌توان انتظار یک صعود  شدیدتر یا یک نزول شدیدتر را داشت.

مشخص کردن مناطق عرضه و تقاضا

به مناطقی که قیمت از آنجا به سمت بالا پرتاب می گردد و افزایش پیدا می کند مناطق تقاضا و اگر کاهش پیدا کند مناطق عرضه می‌گویند. این مناطق یک شروع و یک پایه دارند که باید بیس این پایه مشخص گردد.

بیس (BASE) در عرضه و تقاضا چیست؟

بیس ناحیه سفارشات جا مانده بانک‌ها و موسسات مالی (معامله‌گران بزرگ) است. البته به این معنا نیست که سفارشات جا مانده همیشه باقی می‌ماند! طبیعتا با فاصله قیمت از محدوده، سفارشات کنسل می‌ گردند. اما هنوز دیدگاه محدوده عرضه و تقاضا برای محدوده صادق است و با رسیدن دوباره قیمت به محدوده سفارشاتی که به دلیل تعداد کم فروشنده پر نشده‌اند دوباره برقرار می گردند و باعث چرخش قیمت می گردند.

مثال برای ناحیه عرضه

ابتدا یک حرکت شارپ رو به پایین و به صورت ریزشی در نمودار پیدا می‌کنیم و سپس به قسمتی که قبل از شروع ریزش دارای تعادل بوده و درواقع عدم تعادل در آن ناحیه مشخص شده توجه می‌کنیم.

 

(قدرت فروشنده > قدرت خریدار)

مثال برای ناحیه تقاضا

ابتدا یک حرکت شارپ رو به بالا و به صورتی صعودی در نمودار پیدا کنیم و سپس به قسمتی که قبل از صعود دارای تعادل بوده و درواقع عدم تعادل در آن ناحیه مشخص شده توجه می‌کنیم.

 

(قدرت خریدار > قدرت فروشنده)

علامت زدن پایه یا همان بیس حرکات در عرضه و تقاضا

همیشه بهتر است که بیرونی ترین ناحیه را علامت بزنیم ولی خیلی از مواقع هم نمودار به بخش درونی بیس ما واکنش می‌دهد. برای درک بهتر دو مثال زیر را ببنید:

مثال1: با درنظر گرفتن ناحیه درونی، بیس مشخص گردیده است.

 

 

مثال 2: بدون درنظر داشتن ناحیه درونی، بیس تعیین گردیده است.

برای تعیین این نواحی ابتدا باید حرکت شارپ (Rally یا Drop) را پیدا کنید و به دنبال منشا ایجاد عدم تعادل بگردید.

مشخص کردن نواحی عرضه و تقاضا

عدم تعادل در بازار منجر به دو نوع حرکت می‌گردد:

مدل برگشت قیمت (DBR و RDB)

این مدل حالت قله و دره دارد. در این مدل عدم تعادل منجر به حرکت قیمت در راستای مخالف حرکت قبلی (مانند Rally Base Drop یا به اختصار RBD و Drop Base Rally یا به اختصار DBR ) می‌شود.
با حرکت قیمت و ورود و خروج معامله گران و یا سیو سود کردن موسسات و غیره، سوئینگ‌های قیمتی یا همان سقف‌ها و کف‌ها ایجاد می‌شوند. برای مثال زمانی که قیمت بعد از یک Rally ، یک Base تشکیل می‌دهد و بعد از آن یک Drop ، ما یک سقف داریم که بخش تصمیم گیری و اکسترمم انتهایی آن محل Base ما است. وقتی محدوده Base  بیش از اندازه بزرگ باشد باید حالت بهینه تری را برایش در نظر بگیریم.

مدل اصلاح و ادامه حرکت (RBR و DBD)

این الگوها باعث ایجاد سقف و کف قیمتی نمی‌شوند. قیمت می‌تواند بیس‌های کوچکی در راه بالا یا پایین آمدن تشکیل دهد (مانند Drop Base Drop یا به اختصار DBD و همچنین Rally Base Rally یا به اختصار RBR). این بیس‌ها می‌توانند حاصل ساختار حرکت و اصلاح قیمت یا به علت شکست و تشکیل پولبک‌ها به وجود آیند و علت‌های مهم‌تر دیگری هم دارند که بعدا درمورد آن‌ها صحبت خواهیم کرد. در دیدگاه مقدماتی این نواحی، می‌توان کل محدوده یا بخش شروع بیس را تا انتهای محدوده، همان بیس یا ناحیه عرضه و تقاضا در نظر گرفت.

الگوهای کندلی مثل ستاره صبحگاهی (Morning Star) و ستاره شامگاهی (Evening Star) می‌توانند یک ناحیه عرضه و تقاضا (BASE) باشند.

نکته: هرچه تعداد کندل‌های درون یک بیس بیشتر باشد محدوده از اعتبار کمتری برخوردار است. مگر این که یک محدوده رنج متعلق به یک تایم فریم بالاتر باشد. و بهتر است محدوده کوچک باشد (تعادل قوی باشد). سپس با یک عدم تعادل شدید حرکت کند (حرکت بعد از بیس قدرتمند باشد).

نکته: بیس‌های تک کندلی بهتر است به صورت الگوهای کندلی ستاره صبحگاهی و یا شامگاهی باشند. می‌توان دو پله در دو محدوده داخلی و خارجی این کندل ورود کرد.

نکته: بهتر است اولین برخورد به یک ناحیه را معامله کنیم یعنی آن ناحیه خودش واکنش به ناحیه قبلی نباشد (به اصطلاح fresh یا تازه باشد). پس ما اولین بازگشت‌ها به ناحیه یا به اصطلاح First Time Back ها یا به اختصار FTB ها را معامله می‌کنیم.

نکته: وقتی قیمت از یک محدوده، بیش از اندازه دور می‌شود، ناحیه هنگام بازگشت قیمت اعتبار کمتری برای حمایت یا مقاومت پیدا می‌کند. زیرا ذهنیت درمورد آن ناحیه تضعیف می‌ گردد. هر ناحیه براساس تایم فریم خودش سنجیده می‌شود.

نکته: در سبک آقای آلفونسو به نام Set And Forget محدوده‌هایی به نام Interchange Zone وجود دارد. و فرقشان با بیس عادی این است: اگر به یک تایم فریم پایین‌تر رجوع کنید، می‌بیند این ناحیه هم از یک بیس عادی بوجود آمده است. (در نظر بگیرید که بهتر است کندل‌ها لانگ بار باشند.)

 

دسترسی سریع

مقالات مرتبط

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
جستجوهای محبوب:
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.